۱۳۹۱ تیر ۲۸, چهارشنبه

سایت مجانی و اسان سکسی فارسی زبان

مرکز کلیپ و عکس سکسی ایرانی و عربی وخارجی بهترین سایت مجانی و اسان سکسی فارسی زبان میباشد
موفق باشيد سياوش دلسوز

Deflorationفیلم پاره شدن پرده بکارت دختر چشم بادامی

کلیپ سکسی خوشگل خانوم ترکی

Trannies Fuck Guy


 عکس های متحرک و انیمیشنی 
 

منم که دیدم حسابی حشری شدم کیرم رو روی چوچولوش می کشیدم تا حسابی دیوونش کنم (می دونستم بعداز چند سال دوباره سکس داشتن چقدر آمدم و ، تا مرز جنون می کشه ) بعد خودش کیرم و گرفت و اونو داخل کسش کرد ومن شروع به تلمبه زدن کردم بعد از چند لحظه پوزیشنمون رو عوض کردیم و اونو به حالت داگی نشوندم روی زمین و از عقب شروع به کردن کسش کردم اونقدر از خود بی خود شده بودیم که مرجان فقط جیغ می زد و می گفت بکن منو تو رو خدا بکن زود باش نمی دونم تا اون لحظه چند بار آبش اومد ولی همش التماس می گرد و می گفت بزن پارش کن ، جرم بده ، کسمو پاره کن ، زود باش ، اوه اوه می خوام کیرتو بده بیاد زمانی که داشتم تلمبه میزدم با انگشتانم با سوراخ کونش هم باز می کردم تا کاملا جا باز کردو کیرم و از توی کسش کشیدم بیرون و با کمی فشار و آرامش بالاخره وارد کونش شد که یک جیغی از ته سرش کشید گفت نامرد پارم کردی یه چند دقیقه ای صبر کردم تا کیرم توی کونش جا باز کنه و دوباره شروع به تلمبه زدن کردم و همزمان گهگاهی هم با سینه های کوچولوش ور میرفتم و هم با کسش دیگه داشت آبم می امد که سرعتمو زیاد کردم و بهش گفتم داره آبم میاد اونم گفت از منم داره میاد ، بهش گفتم آبمو کجات بریزم گفت : بریز تو کونم زود باش عزیزم بکن ،کونمو پاره کن ، جرم بده

Deflorationفیلم پاره شدن پرده بکارت دختر چشم بادامی

Very Sexy afghan doctor
کلیپ فیلم پاره شدن پرده بکارت دختر چشم بادامی
3gp
 Download

 Korean_Girl_Real_Defloration_And_Creampi... (18.50 MB)
مرکز کلیپ و عکس سکسی ایرانی و عربی وخارجیبهترین سایت مجانی و اسان سکسی فارسی زبان میباشد
موفق باشيد سياوش


 كون سفيد و نرم و گوشتی
کس کوچولو ناز و خوردنی
خاطرات سکسی تان را برای ما بفرستید تا به نام دلخواه تان چاپ کنیم....
23 سال داشتم و برای ادامه تحصیل به دانشگاه علمی كاربردی در شهر قزوین رفتم و اونجا بود كه بادختری به اسم متین آشنا شدم .كه بعد ها متوجه شدم نامزد داره.خیلی دختر راحتی بود و خوش خنده و سر هر موضوعی از ته دل می خندید . با پسرا خیلی گرم میگرفت و خیلی بهشون نزدیك میشد.طوری كه برای خیلی ها جای سوال داشت مگه این نامزد نداره پس چرا این طوری با پسرها راحته.جواب این سوال ها خیلی طول نكشید،یك روز نامزدش رو آورد به دانشگاه و به دوستاش معرفی كرد بله همه جواب سوالشون رو گرفتند.جریان این بود نامزد متین خانون قیافه جالبی نداشت با اون صورتی كه در حین كم سالی پیر به نظر میرسید و دندونایی كه با فاصله از هم قرار داشت و موهایی كه بلند كرده بود تا بتونه كچلی سرش رو مخفی كنه با خنده های زشتش و ... خب این دختر كه زیبا بود حق داشت برای نیاز انسانیش با پسرهای خوش تیپ و خوشگل دانشگاه بچرخه.
از قدیم گفتند كه چیزه خوب همیشه نصیب شغال میشه
كم كم تو دانشگاه زمزمه هایی به گوش میرسید كه متین بین ساعتهایی كه دانشگاه نیست با بچه های دانشگاه میره بیرون . آخه میدونید برنامه درسی طوری بود كه صبح یك كلاس داشتیم و بعد از ظهر كلاس دیگه داشتیم بعضی دانشجو ها این فاصله رو خونه نمیرفتند و دانشگاه میموندند.خب متین هم از این بهونه استفاده كرده بود و خونه نمیرفت و با بچه ها بود.تا این كه از بهروز دوست صمیمیم شنیدم كه متین دیروز با یكی از بچه ها رفته خونشون و حتی لخت شده و براش رقصیده من باورم نشد گفتم اون نامزد داره و از این حرفا.

بهروز گفت بهت ثابت میكنم كه دخترا رو نمیشناسی.دو روز بعد زنگ زد و گفت ساعت 2 خونه ما باش من با متین میام .بهروز چون از تهران اومده بود برای دانشگاه قزوین خونه مجردی داشت . طبق قرار رفتم خونه بهروز و منتظر موندم در همین حین تلویزیون رو روشن كردم و یكی از كانال های ماهواره ای رو تماشا میكردم كه زنگ در به صدا در اومد رفتم در رو باز كردم بهروز با متین اومدند بالا ،به بهروز گفتم كه مگه كلید نداری كه زنگ زدی گفت ترسیدم لباس تنت نباشه گفتم زنگ بزنم .من و بهروز خیلی شوخی داریم.بعد از كلی تعارف و احوالپرسی متین اومد داخل و رو كاناپه نشست. كه بهروز گفت من یكی دو ساعت جایی كار دارم باید برم خیلی واجبه.گفتم مهمون دعوت كردی و خودت میری؟گفت مهمون چیه صاحب خونست كه متین زد زیر خنده از اون خنده های شیطونی،بهروز رفت و من موندم و متین.اون روز هوا خیلی گرم بود و چون از صبح سر كلاس بودیم متین گفت راستی میتونم دوش بگیرم اینقدر هوا گرم بود كلی بدنم عرق كرده از خودم بدم میاد.گفتم بفرما حموم.نمیدونم چرا نمیتونستم قبول كنم كه متین این جوری كه بهروز میگه نیست اصلا نمیتونستم بهش احساسی داشته باشم چون میدونستم نامزد داره، رفته بود حموم و منم داشتم تلویزیون تماشا میكردم كه یهو دیدم صدای آواز میاد ،به سرم زد از سوراخ كلید در نگاهی بندازم ببینم چی میكنه با كلی زحمت و ترس به داخل حموم نگاه كردم ولی چیزه زیادی معلوم نبود بی خیال شدم ولی یك چیزی مثل خوره افتاد به جونم كه باید ببینم بهروز راست میگخ یا سر كارم.رفتم و از آشپز خونه صندلی برداشتم و گذاشتم زیر پام از بالای در كه شیشه بود كاما و به صورت واضح داخل حموم رو دیدم ولی یخورده بخار روی شیشه نشسته بود.
چیزی رو كه میدیدم تصورش برای كسی كه متین رو تو اون مانتو و لباس دیده بود مهال بود.چه اندامی داشت ران هاش كلفت و كونش گوشتی و سینه های بزرگی داشت مونده بودم این سینه های بزرگ و چه طوری زیر مانتو مخفی میكرد و سفیدی بدنشم كه هر چی بگم كم گفتم روی برف رو كم كرده بود . بخاطر این كه شورت و سوتینش خیش نشه كامل لخت شده بود من كیرم داشت منفجر میشد داشت شلوارم رو پاره میكرد خدا بگم چیكارت نكنه بهروز این چی بود آوردی تو خونه اصلا یادم رفت این نامزد داره و گناه داره ،كامل داشت بدنش رو می شست حتی لای كوسش رو من داشتم دیوونه میشدم نمیتونستم واقعا خودم رو كنترل كنم باید بودید و میفهمیدید چی میگم .دیدم شیر آب رو بست زود از صندلی اومدم پایین و صندلی رو گذاشتم تو آشپز خونه. رفتم جلوی تلویزیون نشستم.كه دیدم زنگ حموم رو داره میزنه داد زدم چیه كه گفت حوله میخوام اینجا حوله نیست.رفتم جولوی در حموم كه دیدم سرش رو از لای در آورده بیرون و میخنده و میگه حوله بدو حوله رو بیار میگم اینجا خونه بهروزه حوله رو از كجا پیدا كنم. از روی عمد رفتم تو اتاق خواب و یك مدت دیگه اومدم بهش گفتم پیدا نكردم گفت اینم شد حرف تنم رو چطوری خشك كنم منم شوخی كردم گفتم بیا خودم خشكش میكنم و رفتم رو كاناپه نشستم و تو فكر اون لحظه ای كه تو حموم دیدم بودم گفت چی شدی كجا رفتی ؟ گفتم جلوی تلویزیون نشستم چیه.گفت من چی كنم رفتم جلوی حموم دیگه حال خودم رو نمیدونستم دست زدم به صورتش گفتم این كه خشك شده دست زدم به دستش كه در رو گرفته بود گفتم این كه خشك شده در رو یخورده فشار دادم و بیشتر باز شد اونم مقاومتی نكرد گردنش رو هم دست زدم گفتم اذیت میكنی بدنت خشكه كه گفت تنم خیسه كه من در رو كامل باز كردم اون یك دستش رو جلوی كوسش گرفت و یكی رو هم جلوی پستوناش ،یهو خندم گرفت گفت مرگ به چی میخندی گفتم متینه تو دانشگاه رو ببین و متینه تو حموم رو چقدر جیگر شدی .بدش نیومد و عشوه اومد گفتم بیا بریم بشین رو كاناپه تلویزیون ببین خشك میشی.زدم یك كانال پورنو .خودمم كنارش نشستم اونم سوتین و شورتش رو پوشید اومد نشست جلوی تلویزیون باورم نمیشد متین با این وضعیت جلوی من نشسته.چند دقیقه كه از تماشای تلویزیون گذشت زیر چشمی نگاه كردم دیدم داره من رو نگاه میكنه گفتم خشك نشدی گفت نه گفتم میخوای خشكت كنم؟گفت از خدامه كه من یهو بغلش كردم اونم از خدا خواسته دستش رو باز كرد و بغلم كرد كه صورت هامون مقابل هم قرار گرفت و لبهامون تو هم گره خورد متین چنان لبی از من میگرفت كه گفتم تا دو روز جاش كبود میمونه و تابلو میشه ، دست راستم رو بردم سمت پستونش و مالیدمش خیلی سفت و
برجسته بود گفت بزار سوتین رو در بیارم راحت تر باشی برگشت و من باز كردم بند سوتین رو، دو تا پستون عین هلو كه نه عین هندونه افتاد بیرون تو دستام جا نمی شدند فكر كنم 5 دقیقه ای داشتم میخوردمشون كه دیدم متین به سر و صدا افتاده و آخ و اوخش رفته بالا اومدم پایینتر و شكمش رو خوردم و با دستام سینه هاش رو میمالیدم گفت برو پایین دیوونه دارم میمیرم، اومدم پایین تر و از روی شورت كوسش رو مالیدم كه دیدم متین داره میلرزه فهمیدم ارضاء شده بعد خندید و بهم چشمك زد و تشكر كرد. شورتش رو در آوردم و خودمم كامل لخت شدم و به صورت 69 شروع كردیم به خوردن كیر و كوس هم واقعا تو كارش اوستا بود خیلی حرفه ای این كار رو میكرد. متوجه شدم داره ابم میاد بهش گفتم دیگه بسه اونم خندید و گفت ترسیدی خیس كنی.اولش كه بهتون گفتم كه خیلی دختر راحتیه اصلا جلوش فحش و این چیزا بدی براش فرق نمیكنه .فقط میخنده، برشگردوندم و میخواستم بزارم تو كوسش كه گفت هنوز دخترم و پرده دارم گفت از كون حال میكنم منم از خدا خواسته قبول كردم چون كمتر پیدا میشه زنی كه بخواد از كون سكس كنه میگه هیكلم بهم میریزه از این كس شرا ، این خودش داوطلب بود رفتم تو اتاق خواب بهروز و كرمش رو برداشتم اوردم بیشترش رو زدم به كیرم و دو انگشت هم كامل دور سوراخ كون متین و با نگشت فرو كردم تو سوراخش تا چرب و لیز بشه بعد به حالت سگی وایستاد و من هم با اجازه كیرم رو گذاشتم در سوراخ كونش و آروم سرش رو بردم تو سوراخ كونش كه اخش رفت بالا نمیدونید این آخی كه گفت چطوری جیگرم رو اتیش زد با یك فشار نصف بیشترش رفت داخل كونش كه دیدم میخواد در بره كیرم رو در بیاره كه با دست گرفتمش و چند دقیقه تو همون حالت روش موندم بعد آروم شروع كردم عقب جلو كردن چند بار عقب جلو كردم كه دیدم اخ و اوخش از روی حال كردن هست تا ته كیرم رو بردم تو كه با عشوه گفت اوووف پاره شده مثل این فیلمهای پورنو با سرعت بالا 80 كیلو متردر ساعت تلمبه میزدم و متینم فقط آخ و اوخ میكرد كه دیدم داد و بیدادش خیلی زیاد شد و بعد لرزید و بی حال دراز كشید روی زمین ،گفتم میخوای ادامه ندم؟گفت مگه ارضاء شدی گفتم نه ولی آخراشه دیگه كه

گفت نه ادامه بده تا ارضاء بشی گفتم این معرفتت من رو كشته.منم بعد از حدود یك دقیقه احساس كردم داره آبم میاد بهش گفتم گفت بریز تو كونم اینجا رو به گند نكش منم نامردی نكردم و هر چی آب داشتم ریختم اون تو گفت آتیشم زد خیلی داغ بود گفتم تابستونه دماش رفته بالا دیدم خندید و ازم تشكر كرد و ازم یك لب گرفت گفت خیلی بهم حال دادی ممنونم واقعا احساس خوبی بهم دست داد منم گفتم قابلی نداشت ، خندم گرفت گفت چرا میخندی گفتم آخه قرار بود خشكت كنم حالا خودمم باید برم دوش بگیرم هر دومون خیس میشیم اونم خندید با هم پا شدیم و رفتیم حموم ،تو حموم اینقدر با كیرم ور رفت و كونش رو به كیرم مالید بازم كیرم بزرگ شد بهش گفتم این بزرگ بشه باید جوابش رو بدیا متینم از خدا خواسته گفت جواب اون با من یك بارم تو حموم زیر دوش اب سرد با هم حال اساسی كردیم و دوش گرفتیم اومدیم بیرون و موندیم تا خشك بشیم تا لباس بپوشیم یك ربع بیشتر طول نكشید تا خشك بشیم كل این یك ربع رو تو بغل من مثل این بچه های كوچولو لالا كرده بود بهش آروم گفتم چرا این كار رو با نامزدت میكنی مگه دوستش نداری؟ گفت قبل از این كه نامزدم باشه فامیلمونه و یك تولیدی كت و شلوار تو تهران داره و تو قزوین هم یك مغازه فروش كت و شلوار تو پاساژ ملت داره كه اسمشم امیر ابراهیمیان هستش بچه خوب و ساده ای هستش ولی از بس دوستام گفتند تو كجا اون كجا خیلی بهتر از اون میتونه گیرت بیاد یجورایی روی من تاثیر داشت ازش بدم نمیاد خیلی دستش دارم ولی میگم خب من نباید به پای همین یكی بسوزم وقتی این همه پسر هستند كه به من ابراز علاقه میكنند میتونم با اونا هم باشم.از این حرفش خیلی بدم اومد به خودشم گفتم این عینه نامردیه یا نامزدیتون رو بهم بزن یا این كارا رو در حقش نكن درسته زشته و روت نمیشه باهاش تو جمع باشی درسته ظاهرش از سنش بیشتر نشون میده ولی قبول كردی كه شریك زندگیت باشه این چیزی كه میگی بهونست . اونم فقط خندید نمیتونست دیگه مزه سكس های مختلفی رو كه با پسرهای مختلف داشته فراموش كنه.

۱۳۹۱ تیر ۲۶, دوشنبه

خاطره و داستان سکسی حشری کننده+کس کوچولو ناز و خوردنی

موفق باشيد
سیاوش دلسوز

afghan doctor

کس کوچولو ناز و خوردنی
کوس دادن

کس کوچولو ناز و خوردنی
,کوس تمیز
خاطره و داستان سکسی حشری کننده همراه با عکس سکسی..
قبل از اینكه شوهر كنم یك پسر توی محله ما بود كه از اون چاقو كشها و قداره بندها بود یك هیكل درشتی داشت و چندتا نوچه دنبال خودش جمع كرده بود و تقریبا همه اهالی محل از دستش شاكی بودن تا اینكه یك روز این پسر به خواستگاری من اومد چون كاملا میشناختیمش بهش جواب رد دادیم اما اون ول كن نبود مدام میومد خواستگاری بعد از مدتی هم شروع به عربده كشی كرد چند بار به پلیس زنگ زدیم اما یا فرار میكرد یا با دادن رشوه خلاص میشد خلاصه دیدیم واقعا داره كارد به استخون میرسه به خانوادم گفتم خودم این مشكل رو حل میكنم!
یك روز كه سر كوچه با نوچه هاش وایساده بود بهش اشاره كردم كه بیاد بعد ازش پرسیدم كه چی میخواد گفت كه باید زنم بشی گفتم من نمیتونم چون خانوادم مخالفت میكنن ولی اگر بخوای باهات فرار میكنم!


قبول كرد من پیش خانوادم رفتم و گفتم برای اینكه سر و صدا بخوابه چند روزی میرم خونه عمو تو شهرستان اونها هم قبول كردن من طبق قراری كه با پسره گذاشته بودم با هم به خونه یكی از رفقاش كه تو كار فروش تریاك بود رفتیم. اون خونه حالت خونه تیمی رو داشت كه تو محله خاك سفید بود زیر زمین خونه هاش به همدیگه راه داشت غیر از ما یك پسر و دختر شهرستانی هم كه اونها هم ظاهرا فرار كرده بودن زندگی میكردن صاحبخونه پسر شهرستانی رو مجبور كرده بود براش تریاك بفروشه و وقتی پسره نبود دختره رو مجبور میكرد كس و كون بده یا براش ساك بزنه دختره هم از ترس به پسره هیچی نمیگفت اسم دختره بلور بود و اسم پسره اسماعیل اسم دوست پسر من كه باهاش فرار كرده بودم جواد بود جواد خیلی سفت و محكم منو میكرد خیلی هم به گاییدن كون من علاقه داشت یك روز كه دمر خوابیده بودم و داشتم به جواد كون میدادم دیدم صاحبخونه در حالی كه موهای بلور رو گرفته كشون كشون آوردش تو جواد گفت اصغر آقا مگه نمیبینی من با شهین مشغولم اصغر گفت كاریتون ندارم اتاق بغلی دارن تریاك می كشن نمیشه اونجا گاییدش!
جواد به من گفت كه پتو رو روی خودمون بكشیم در همون حالت اصغر شروع به لخت كردن بلور كرد واقعا هیكل بلور سفید و بلوری بود قد بلند و هیكل تپلی داشت بلور گفت تو خیلی كثیفی كه از اعتماد اسماعیل به خودت سؤاستفاده میكنی اصغر گفت مثلا بدونه چه غلطی میكنه خودت بهش بگو تا شكمت رو سفره كنه بعد كیرش رو دراورد و صورت بلور رو بهش نزدیك كرد.......
بلور شروع به خوردن كیر اصغر كرد یكدفعه ضربات كیر جواد محكمتر شد و با شدت بیشتری كونمو میگایید!
گفتم چی شده حشری شدی؟

گفت وقتی همچین كونی زیر منه چرا كیرمو تا نصفه توش كنم!
من خودمو كمی گشاد تر كردم تا تحمل كیر جواد برام آسونتر بشه نگاهی به كیر اصغر كه بلور داشت میخوردش انداختم واقعا خیلی كلفت بود از كیر جواد هم كلفتر بود با اینكه اصغر حدودا 40 سالش بود اما خیلی كمر قوی بود بلور پاهاشو از هم باز كرد و اصغر رفت وسط پاش و كیرشو تو كسش فرو كرد بلور همون جور كه داشت كس میداد گفت یك شلوار مثل همون كه زنه پاش بود برام میخری؟
اصغر گفت كدوم زنه و كیرشو محكمتر تو كس بلور فشار داد!
بلور ناله ای كرد و گفت همون زنه كه اومده بود مواد بخره!
اصغر چنگی به پستونهای بلور انداخت و گفت به اسماعیل بگو برات بخره ودرهمون حالت كون بلور را انگشت محكمی كرد بلور با ناراحتی گفت كسش رو تو میكنی لباسش رو اسماعیل بخره حیوونكی از موقعی كه اومدیم اینجا دو مرتبه هم به من دست نزده اونوقت تو به اندازه 20 برابر كل عمرم منو كردی!!
اصغر دوباره كیرشو تو كس بلور چپوند و گفت تازه كم گاییدمت اون هم از سرت زیادیه ...
جواد به من گفت كه برگردم تا بتونه تو كسم بكنه داشتم به جواد كس میدادم كه یكدفه ناله بلور درامد. اصغر داشت تو كونش میذاشت و سوراخ كون تنگ بلور طاقت كیر كلفت اصغر رو نداشت قشنگ صدای شلاپ شلوپ كیر كلفت اصغر تو كون تنگ بلور میومد!
بعد از مدتی اصغر كیرشو بیرون كشید و آب كیرشو روی كون بلور پاشید جواد هم همون موقع آب كیرشو روی شكمم ریخت اصغر كیرشو تو دهن بلور كرد و گفت زود باش میك بزن تا تمیز بشه جواد هم از روی من بلند شد رفت كه خودشو بشوره وقتی جواد رفت اصغر گفت فكر نكن جواد خیلی به تو وفاداره امروز كه كمرشو خالی كردی ولی فردا بیا انبار پشتی تا ببینی كه داره همین بلور رو میگاد مگه نه بلور؟




بلور همون طور كه داشت كیر اصغر ساك میزد به علامت تایید سرشو تكون داد!
من گفتم تو دروغ میگی؟ میخوای جواد رو از من دور كنی ...
گفت اگه باورنمیكنی شرط بندی میكنم سر یك دور حال كردن با تو درعوض اگه من باختم هرچی پول بخوای بهت میدم فكر میكنی چرا بلور به این راحتی حاضره من بكنمش؟ چون دیده آقا جواد شما كون اسماعیل و گاییده و چون اون از مرد كونی بدش میاد حاضر شده به من بده مگه نه بلور؟ بلور با علامت سر تایید كرد من كه باورم نمیشد محلشون نذاشتم و لباسامو پوشیدم و رفتم بیرون بعد از مدتی فهمیدم اصغر راست میگه اما دیگه نذاشتم هیچكدومشون منو بكنن من از اونجا فرار كردم و به خونمون برگشتم جواد هم دیگه سراغ من نیومد و بعد از مدتی شنیدم كه اعدامش كردن به جرم لواط وزنا و كشتن اصغر صاحب خونه.!!!
...

این داستان داستان آشنایی من با دوست پسرم حمیده كه شاید از زبون خود من شنیده باشید اما من از حمید خواهش كردم داستان رو از زبون خودش براتون تعریف بكنه
...
اولین بار كه من شهین خانم رو دیدم تازه با شوهرش به محله ما اومده بودن شهین خانم خیلی زود با زنهای همسایمون خودمونی شد و باب رفت و آمد و دید و بازدید رو باز كرد اكثر اوقات كه به خونمون میرفتم میدیدم با مادر من مشغول صحبت هستند و یا با هم دارن سبزی پاك میكنند از همون موقع من برق شیطنت رو توی چشمهاش حس كردم.
با اینكه شهین همیشه چادر سرش میكرد اما اصلا روی خودش رو نمیپوشوند و حسابی چادر باد میداد من حس كرده بودم كه تنش میخواره و یك چیزهایی دستگیرم شده بود!
یادمه روز جمعه بود بابای من با شوهر شهین خانم باهم تصمیم گرفتن كه به گردش بریم چون ما ماشین نداریم سوار ماشین شوهر شهین خانم شدیم شهین خانم چون تپلی بود صندلی جلو نمینشست برای همین بابای من جلو نشست و من و مادرم و شهین عقب ماشین نشستیم مادرم بغل پنجره نشسته بود و شهین وسط بغل دست من وقتی ماشین حركت كرد حس كردم شهین جابجا شد طوری كه یكی از رونهاش روی پام قرار گرفت من خودمو كمی جمع كردم ولی دیدم باز اون خودشو به طرف من هل داد ولبخند معنی داری كرد من خودمو جابجا كردم طوریكه یكی از پاهاش كاملا روی پای من قرار گرفت و وقتی منو نگاه كرد چشمكی بهش زدم تا وقتی كه رسیدیم و بساط پهن كردیم و بابام اینها شروع به درست كردن كباب كردن
من متوجه شدم شهین داره به من اشاره میكنه چون شوهرش اونجا بود زیاد بهش توجه نكردم برگشتن هم مادرم بین من و شهین نشست و دیگه اتفاقی نیفتاد. اما از اون روز رفتار شهین جون با من فرق كرد تا اینكه شوهرش به مسافرت رفت من یك روز توی راه پله باهاش روبرو شدم فوری سر صحبت رو با من باز كرد و بعد از حرفهای حاشیه ای گفت یادته حمید با هم كه رفته بودیم گردش پای من روی پای تو افتاده بود ...



من كه حسابی خجالت كشیده بودم و فكر نمیكردم شهین همچین چیزی رو بگه سرمو پایین انداختم بعد گفت ناقلا اون موقع تو یك چشمك به من زدی كه فهمیدم اهل حالی حالا اگه دوست داری میتونی بیای خونمون چون شوهرم نیست
باورم نمیشد كه بتونم به این راحتی شهین رو تصاحب كنم.
اون از جلو و من از پشت سر حركت كردیم از پشت كون بزرگش رو میدیدم و از این كه تا چند دقیقه دیگه در اختیار من قرار میگیره حسابی شق كرده بودم .
كون شهین بد جوری بالا و پایین میرفت و من هم عاشق كون و كون كردن هستم وقتی داخل خونشون شدیم شهین به صورت استریپ تیز شروع به دراوردن لباساش كرد جوری كه من فقط توی فیلمهای سكسی دیده بودم من روی مبل نشستم و شهین شروع به رقصیدن كرد پشتشو به من كرده بود و با رقصوندن كونش آروم آروم پیرهنشو دراورد بعد دامنشو پایین كشید كون سفید و تپلی جلوی من ظاهر شده بود یك دور چرخید و دامنش به زمین افتاد بعد شهین مونده بود و یك شرت وكرست با رقصوندن پستوناش كرستشو به زمین انداخت و دوباره پشتشو به من كرد و از كون قنبل كردش شورتشو پایین كشید خط وسط لپهای كونش كمی از هم باز بود معلوم بود كه قبل از من حسابی از اون كون زیبا چشیده بودند بعد خم شد سوراخ كونش كمی قرمز رنگ بود و به حالت خوشایندی جمع شده بود گفتم شهین جون من همیشه آرزو داشتم سوراخ های دخترها وزنها رو از نزدیك و با دقت ببینم میشه برای اولین بار برای تورو ببینم؟
گفت چرا نمیشه عزیزم خوب نگاهش كن اومد جلو من و كونشو به طرف من قنبل كرد من دقیقا سوراخ كون تنگش و كس نرمش رو شروع به بازدید كردم اول دوتا انگشت سبابه رو با هم توی سوراخ كونش كردم و تقریبا سوراخش روباز كردم بعد دوتا اتنگشت دیگرم رو توی كس نرم و مهمون نوازش كردم واقعا چیز زیبا و دوست داشتنی بود بهش گفتم برگرده لب محكمی ازش گرفتم و زبونم رو توی دهنش كردم بعد اون زبونشو توی دهنم كرد واقعا شیرین بود بعد من با خشونت انگشت محكمی تو كونش كردم كه باعث شد شروع به ناله كردن بكنه بهش گفتم شهین جون یك آهنگ تند تكنو بزار میخوام سفت و سخت بكنمت.


با مهربونی منو بوسید و یك آهنگ تند گذاشت دیگه كم كم وحشی شده بودم پستوناشو میمكیدم و چنگ میزدم بعضی وقتها چنگ بهش میزدم و وشگون محكمی ازش میگرفتم كمی پستونهاش كبود شده بود شروع به خوردن كسش كردم در همون حالت سوراخ كونش روبرو من قرار گرفته بود و كونش رو انگشت های محكمی میكردم ازم پرسید سوراخام چطوره؟
گفتم تا حالا كه بد نبوده كونت تنگ و نرمه ولی مثل اینکه شوهرت بد جوری كست رو پاره كرده گفت نه شوهرم نبوده قبل از اینكه بیایم اینجا یك قصاب تو محلمون داشتیم كه بد جوری كیرش كلفت بود و شانس آوردی كه فقط از كس منو میكرد برای همین كسم گشاد شده.


كونشو انگشت محكمی كردم و گفتم پس من هم كونتو گشاد میكنم گفت باشه كونم در اختیار توست. بلند شدم و وایسادم و كیرم رو بیرون آ وردم گفت جووون واقعا كه كلفته اینو گفت و شروع به ساك زدن كرد. خیلی وارد بود بیشتر عمیق ساك میزد و كیرم از حلقش رد میشد و زبونش به تخمام میخورد موهاشو گرفتم و سرشو به طرف كیرم فشار دادم شروع به سرفه كرد و گفت خفم كردی دهنمو بد جوری گاییدی. ..
ازش پرسیدم شهین جون تا حالا شده وقتی كونتو بگان گوز بدی؟ خجالت كشید و گفت آره اگه فشار به سوراخم و شكمم زیاد باشه بعد از خجالت سرخ شد دوباره كیرمو تو دهنش كردم و بهش گفتم فعلا كیر كلفت بخور



لبخندی زد و گفت بده بخورم حسابی ملچ مولوچ میكرد با دست دیگرش كسشو میمالید .
بعد من روی مبل نشستم و بهش گفتم كه روی كیرم بشینه كسشو باز كرد و روی كیرم نشست. كس واقعا داغی داشت وقتی نشست خیلی راحت كیرمو داخل كسش كردچند بار كه بالا و پایین شد در حالی كه كیرم توی كسش بود چرخید طوری كه پشتش به من بود و به من گفت همین جور كه داری تو كسم میكنی كونمو انگشت كن شروع به انگشت كردن كونش كردم سوراخ كونش واقعا تنگ بود با یك دست كونشو انگشت میكردم و با دست دیگه پستونشو میمالیدم واقعا حشری شده بود به من گفت قدر این موقعیتو بدون اگه یكی توی خیابون حتی از روی مانتو یا چادر منو انگشت بكنه آنقدر داد و فریاد میكن تا توجه همه به كونم جلب بشه اما تو داری مفتی تو سوراخم رو انگشت میكنی اینو كه گفت كونشو انگشت محكمتری كردم بهش گفتم میخوام بزنمت زمین و كونتو بگام؟ به من گفت یك خورده دیگه با كسم حال كن بعد كونم بزار. گفتم باشه و چند تا تلنبه دیگه زدم در همون حالت به كف دستم تف میزدم و به در كون شهین میمالیدم كونش حسابی آماده شده بود من بهش گفتم كه حالا دیگه كون میخوام گفت باشه و رفت دمرو دراز كشید و گفت بیا شروع كن گفتم نه این طوری نه من میخوام روی اون صندلی تكی پشتو رو بشینی و رونهاتو بیرون بدی گفت خیلی خوب رفت صندلی رو آورد و طوری نشست كه رویش به طرف پشتی صندلی بود و قنبل كونش كاملا بیرون افتاده بود رفتم پشتش وایسادم و سر كیرمو دم سوراخ كونش گذاشتم سر كیرمو به آرومی داخل سوراخش كردم سوراخش حتی از كسش هم گرمتر بود با این تفاوت كه خیلی تنگ بود ناله ای كرد و گفت یواش بكن یواشتر من كونم حساسه خیلی بهش اهمیت میدم...
گفتم باشه كیر منم حساسه به زور بقیه كیرمو داخل كونش كردم بعد شروع به تلنبه زدن كردم خیلی دردش میامد من برای اینكه بیشتر لذت ببرم شدت ضربه هامو بیشتر كردم طوری كه با هر فشار من صندلی قرچ و قروچ میكرد
گفتم شهین از روی صندلی بلند شو و روی زمین به حالت سجده قنبل بكن همون طوری كه كیرم توی كونش بود قنبل كرد و با دوتا دستهاش لپهای كونش رو از هم باز كرده بود تا درد كیر من كمتر بشه و كیرم راحتتر تو كونش بره اما شدت ضربه های من به حدی بود كه مجبور شد دستهاشو از روی لپهای كونش برداره و به زمین بزنه تا بر اثر شدت ضربات كیر من به جلو نره و صورتش به زمین نخوره در همون حالت شروع به حرف زدن كرد.
شهین حسابی حشری شده بود مرتب میگفن منو بكن كونمو پاره كن منو بگا جون جون من كیر میخوام حسابی كونشو گاییدم بعد كیرمو بیرون كشیدم و آب كیرمو روی كونش ریختم....



...


بعد از اینكه حمید رفت من سوراخ كونم بد جوری درد میكرد رفتم حموم وبعدش كه اومدم شوهرم با یكی ازدوستاشو خانمش اومده بودن شوهرم به من گفت شهین آقای سهرابی و خانمشون یكی از بهترین دوستای من هستن میخوام حسابی ازشون پذیرایی بكنی من كه كونم حسابی پاره شده بود با ناراحتی گفتم باشه!
زن آقای سهرابی اسمش سهیلا بود زن قد كوتاه با هیكلی لاغر كه فكر میكنم حدودا 45 كیلو وزن داشت شوهرم و سهرابی حسابی مست كردن و شروع به قمار بازی كردن و من با سهیلا شروع به صحبت كردیم شوهرم داشت تخته نرد بازی میكرد و بلند بلند میخندید حسابی مست شده بودن بعد یك دفعه سهرابی گفت عجب زن خوشگلی داری حاجی چقدر تپلی و بانمكه. شوهرم گفت زن تو هم خوشگله سهرابی گفت موافقی سر زنهامون شرط بندی بكنیم؟ شوهرم گفت آره من كه بدم نمیاد من فكر كردم الان سهیلا اعتراض میكنه اما با تعجب دیدم هیچی نگفت من و سهیلا رفتیم كنار شوهرم و سهرابی نشستیم و نگاه میكردیم بعد از مدتی شوهرم سهرابی رو برد خود سهرابی گفت سهیلا خودتو آماده كن.
من باورم نمیشد كه سهیلا به این راحتی خودشو در اختیار شوهر من قرار بده و سهرابی هم ناراحت نشه ولی سهرابی مثل اینكه كاملا مست شده بود و هیچی حالیش نبود سهیلا هم كاملا بیتفاوت بود لباسهایش رو دراورد و با شوهر من به اتاق خواب رفت سهرابی نشسته بود روی مبل و سیگار میكشید من طرف اتاق خوابمون رفتم دیدم سهیلاپاهاشو روی شونه شوهرم گذاشته و داره بهش كس میده پیش سهرابی برگشتم و بهش گفتم میخوای تو هم با من حال بكنی؟
گفت خودم نه چون زنم رو هم به زور میكنم اما یك پسر دارم كه 14 سالشه دوست دارم اون تورو بگاد بهش گفتم آخه اون بچه هست گفت اتفاقا نمیدونی چه كیری داره وقتی داشت مادرشو میگایید دیدمش تلفن و آدرسشو گرفتم به طرف اتاق خواب برگشتم دیدم شوهرم سهیلا رو مثل پر كاه تو دستاش گرفته و روی كیرش بالا پایین میكنه چون من وزنم زیاد بود نمیتونست این كار رو با من بكنه ولی سهیلا سبك بود با اینكه خودم به شوهرم خیانت میكردم طاقت دیدن گاییدن كس دیگه ای رو توسط اون نداشتم..........



بعد از اون جریان چند روز بعد سهرابی زنگ زد و گفت بیا خونمون اوضاع مناسبه وقتی رفتم خونشون دیدم خودش با پسرش نشستن روی مبل و لخت شدن سهرابی به پسرش گفت این همون خانومست كه بهت گفتم پسرش به من گفت جنده جون بیا جلو ببینم من جلو رفتم و بهش گفتم دوست ندارم كسی به من بگه جنده به من گفت كیرمو ساك بزن گفتم این دودوله نه كیر و سرشو تو دهنم كردم و شروع به مكیدنش كردم بعد باباش گفت ناراحت نباش الان كیر واقعی میدم بخوری بعد به سر كیرش سس گوجه فرنگی زد و به من گفت كه بخورمش من داشتم كیرشو ساك میزدم كه پسرش گفت بابا من دست به كونش بزنم؟ سهرابی گفت بزن بابا جون ...پسره دستشو تو كون من كرد سس سر كیر سهرابی تموم شده بود كیرشو دوباره دراورد و سس بهش زد و دوباره تو دهن من چپوند پسرش هم ناخن هاش تیز بود و سوراخ كون و كسم رو خراش میداد و اذیت میكرد....

بعد سهرابی به پسرش گفت بره كنار تا بتونه منو بكنه پسرش روی مبل نشست و من هم روی مبل خم شدم و شروع به مكیدن دول پسرش كردم سهرابی هم پشت سر من قرار گرفت انگشت بزرگشو تو كونم كرد كه كاملا بتونه به كونم مسلط بشه بعد مجبورم كرد كه پاهامو بیشتر باز كنم و كیرشو با شدت تو كسم فرو كرد و مدام انگشتشو تو كونم میچرخوند آب پسرش تو دهنم اومد ولی سهرابی با شدت بیشتری تلنبه میزد یكدفه كیرشو از كسم بیرون كشید و انگشتشو هم از كونم بیرون آورد و كیرشو تو كونم فشار داد خیلی كلفت بود و كونم بد جوری میسوخت شروع به مالوندن پستونام كرد بهش گفتم شوهر من كه اینقدر بد جور زن تورو نگاییده بود كه تو اینقدر منو بد میكنی گفت اتفاقا زن بدبخت من كسش و كونش جر خورده بود طوری كه همون شب میخواستم بكنمش دیدم اصلا نمیتونه تكون بخوره اینو كه گفت كیرشو با شدت تو كونم فرو برد ناله ای كردم بعد از چند بار تلنبه زدن دستشو تو موهام كرد و كله منو به زور برگردوند و آب كیرشو تو صورتم و دهنم خالی كرد

۱۳۹۱ تیر ۲۵, یکشنبه