۱۳۹۰ مرداد ۳۰, یکشنبه

کاندوم +ارگاسم


موفق باشيد سیاوش دلسوز
هر عکس سکسی که دلت بخواد داخلش هست
 







راستش ما يه همسايه داشتيم که دو تا دختر داشتن با يه پسر که اين دخترا يکيشون ۲۸ ساله و يکي ديگه شون ۲۳ ساله ومن هميشه تو کف اون دختر بزرگه بودم و هميشه تو عالم مستي به يادش جلق مي زدم گذشت تا اينکه اين دختر بزرگه ( ژاله ) نامزد کرد و ما ديگه خيلي کم مي ديديمش و من هميشه افسوس مي خوردم که چرا هيچ کاري نکردم و اين داستانها ! از خصوصيات اين دختره براتون بگم که قدي حدود ۱۷۰ داشت با هيکلي تو پر و سينه هاي بزرگ که وقتي با لباس تنگاش اونو يواشکي ديد مي زدم منو ديوانه مي کرد و از خصوصيات رفتاريش هم بگم که چادري بود و خيلي محجبه بازي در مي ياورد ! بعد از گذشت ۶ ماه از عقدشون نامزد اين دختره تصادف مي کنه و مي ميره و تا دو ماه بعد از اين ماجرا من ديگه بي خيال اين قضيه شده بودم و مي گفتم ديگه هيچ کاري نميشه کرد تا اينکه يه روز که از خونمون بيرون اومدم و منتظر تاکسي بودم که ديدم اون هم اومد کنارم و منتظر تاکسي موند

تا يه تاکسي اومد کنارمون ايستاد و از شانس من دوتا مرد جلو نشسته بودن و يه پيرزن چاق که نصف صندلي پشت رو اشغال کرده بود رو صندلي پشت نشسته بود و من و ژاله ( از اين به بعد با اسم غير واقعي ژاله ) رو صندلي پشت نشستيم و نشستنمان طوري بود که از مچ پاها تا بازوهامون جفت هم بودن و من تو يه عالم ديگه بودم و اين تاکسي هم تو اون ترافيک هي ترمز مي زد و حس ما رو جالبتر مي کرد تو ماشين همينطور مشغول صحبت بوديم و من هي خودم رو بيشتر به اون جفت مي کردم به طوري که ديگه کيرم شق شق شده بود و ديگه داشت شورت وشلوارم رو پاره مي کرد و اون هم هي زير چشمي يه نگاه به شلوار باد کرده ما مي کرد و يه لبخند مشتي ميزد و ما هم افه معرفت اومديم کرايه رو حساب کنيم که ديدم دست من رو گرفت و گذاشت رو پاش و گفت نه اينکار رو نکن و من هم چون نمي خواستم دستم از روي پاش تکون بخوره ديگه بي خيال حساب کردن کرايه شديم تا اينکه رسيديم به مقصدمون ، بعد از پياده شدن از ماشين موقع خداحافظي به من گفت از ديدنت خيلي خوشحال شدم و به ما سر بزن ! ما با اين شق دردمون بعد از رسيدن به کارامون اومديم خونه و يه جق مشتي زديم و هميشه تو کفش بوديم تا اينکه يه روز اينها يه سيستم مي خرن و ما رو هم مي برن براشون بازي و چند تا نرم افزار درست کنيم و ما هم رفتيم و کارشون رو راه انداختيم و موقع برگشت به خونه ژاله گفت بايد بياي کار با کامپيوتر رو به من ياد بدي و من هم گفتم هر وقت خواستي زنگ بزن ميام ۳ روز بعد ديدم زنگ زد و گفت من تنهام ، مياي يادم بدي و من هم گفتم چشم و برقي لباس پوشيدم و ( قبلش از تو وسايل داداشم يه کاندوم گرفتم و به کيرم پماد ليدوکائين هم زدم تا اگه به ما پا داد زود پنچر نشيم ) زود رفتم در خونشون اون هم در رو باز کرد و من رفتم تو ! تنش هم يه دامن بلند و يه پيراهن معمولي و با روسري بود بعد از رفتن به سراغ کامپيوتر گفت من امروز يک کارت اينترنت گرفتم و چون بلد نيستم از تو خواهش کردم بياي و رفت کارت آورد من هم مشغول ساختن يه Connecttion شدم و ژاله رفت شربت بياره و من تو همين اوضاع تو اين فکر بودم که برنامه رو چجوري رديف کنم که چيزي نصيبمون بشه که ژاله اومد و يه صندلي آورد و نشست کنارم و گفت تمومش کردي يا نه هنوز ؟! منم بعد از رديف شدن همه چي وارد اينترنت شدم و بهش گفتم دوست داري تو چه سايت هايي بريم و گفت نمي دونم منم بهش گفتم در چه زمينه اي باشه علمي ورزشي سياسي جوک سکسي و اين برنامه ها و ژاله گفت چه سايتهايي به نظرت خوبن و من باز هم پرسيدم در چه زمينه اي و اون گفت سکسي ( من تو دلم گفتم ديگه رديفه ) و رفتم تو سکاف و گفتم اين سايت خيلي با حاله و من هميشه داستاناشم مي خونم و گفت يکي از داستاناش رو بزار و من هم يه داستان براش گذاشتم و اون همونطور که مشغول خوندن داستان بود يه نگاهي هم به کير صاحب مرده ما هم مي انداخت و يک دفعه دستش رو گذاشت رو کيرم و پرسيد دلت مي خواد اين داستان براي ما هم اتفاق بيفته من هم گفتم چرا نه و هميشه منتظر اين لحظه بودم ، ژاله گفت پس صبر کن من الان ميام و من هم رفتم رو تختش نشستم و ميگفتم چجوري و از کجاش شروع کنم که ديدم بايه شورت وکرست سفيد در اتاق رو باز کرد و اومد توي اتاق واي داشتم ديوانه مي شدم تا چند لحظه اصلا مات و مبهوت بودم که گفت مگه نمي خواي شروع کني و من هم با يک صداي لرزان گفتم چرا و بلند شدم رفتم پهلوش و دو تا دست رو از زير بغلش بردم ولي اون دستم رو رد کرد وگفت لباسات رو در بيار و من هم سريع شلوار و تي شرتم رو در آوردم و با يه شورت رفتم پهلوش وقتي کير باد کردم رو ديد گفت چه شود ! من به پشت سرش رفتم و مشغول نوازش مواهاي سرش شدم واز پشت بهش جفت جفت شدم بطوري که کيرم رو بين خط سوراخ عقبش مي مالوندم و اون سرش رو برگردوند و من لبام رو بردم به سمت لباش و اون لبهاي که براي من مثل قند بودن رو شروع کردم به خوردن و من لب پايينش رو مي خوردم واون لب بالاي من رو من رفتم سراغ گردنش و شروع کردم به بوسيدن وليسيدن گردنش ديدم آتيشش خيلي تنده هنوز هيچي نشده رفت سراغ کيرم و آخو اوخش در اومد ومن هم رفتم پشتش و کرستش رو باز کردم و سينه هاش رو آزاد کردم عجب چيزي بودن سفيد مثل برف وبا نوکهاي قهوهاي روشن و من مشغول خوردن سينش شدم و هر وقت يکي از سينه هاش تو دهنم بود با دست ديگم نوک سينش رو فشار مي دادم نوک سينه هاش به اندازه يک بند انگشت متورم شده بودند و اون گفت تحملم ديگه نموم شده و بزار تو ديگه ( هم من از کس ليسي بدم ميومد و هم اون از ساک زدن ) گفتم بشين رو تخت و دراز بکش و شورتش رو در آوردم و با يه کس خوشگل و بدون حتي يه خال رو به رو شدم ، کسش خيس خيس بود سريع شرت خودم رو هم در آوردم وبهش گفتم خشک که نميشه گذاشت تو ! گفت صبر کن و از ميز کنار تخت يه کرم نيوا آورد و مالوند به کيرم و گفت بزار تو ديگه ! من هم ازش پرسيدم که تو کدوم سوراخش بزارم ؟! ( آخه هنوز عروسي نکرده بودن و بعد از فوت نامزدش نصف مهريه اش رو گرفته بود ) کيرم رو بردم سمت کسش و ديدم هيچ عکس العملي نشون نداد و من (تازه به ياد کاندوم افتادم ) و يکدفعه بلند شدم و رفتم سراغ شلوارم و گفتم اصل کاري رو فراموش کردم و کاندوم رو از جيب پشت شلوارم در آوردم و گفتم بکش روش و اون هم گفت بدون کاندوم ! ما هم گفتيم خطريه ها ! گفت اشکالي نداره مواظب باش ! کاندوم رو پرت کردم يه گوشه و دو تا پاش رو رو با دستام بلند کردم گذاشتم رو شونه هام و کيرم رو با يه فشار کوچک کردم تو کسش و يواش يواش فشار مي دادم تا کيرم خوب بره تو کسش که يک دفعه اختيار از دستم خارج شد و محکم فشار دادم ديدم جيغ کشيد و گفت يواش کسش تنگ تنگ و داغ داغ بود داشتم ديوانه مي شدم همينطور يواش يواش عقب جلو ميکردم و وقتي ديدم ديگه راحته ، رفت و برگشتم رو تندتر کردم و همينطور تلمبه مي زدم و اون با صداي آخو اوخش حشر من رو بيشتر مي کرد تا اينکه ديدم آخ و اوهش خيلي زياد شد و من سرعتم رو کمتر کردم که گفت تندتر تا ته بگا و من سرعتم را خيلي تند کردم و ديدم يه دفعه بدن خودش رو با چند تکون شل کرد و من متوجه شدم به ارگاسم رسيده ولي من هنوز آبم نيومده بود گفتم مي تونم بزارم تو کونت گفت نه گفتم چرا گفت نه ديگه ومن هم بي خيال شدم و به گاييدن کسش با شدت بيشتري ادامه دادم تا احساس کردم آبم داره مياد و سريع کيرم رو از کسش کشيدم بيرون و تمام آبم رو رو سينه هاش خالي کردم و خودم رو انداختم تو بغلش و گفتم ازت متشکرم ، اونم گفت همچنين ! اين اولين و آخرين باري بود که ژاله رو گاييدم چون دو هفته بعد با خانواده اش به محل ديگري اسباب کشي کردند

۱۳۹۰ مرداد ۲۸, جمعه

کلیپ سکسی ایرانی/rapidshare +کلیپ موبایل سکسی

مرکز دانلود کلیپ سکسی ایرانی و جنده افغانی یا پاکستانی , عربی عکس سکسی دختران بهترین سایت مجانی و اسان سکسی فارسی زبان میباشد
دانلود فیلم و كلیپ سكسی ایرانی
موفق باشيد سیاوش


کليپ سکسی و سوپر کردی

شهوت سرا کون شهوت سرا
برای بزرگنمایی روی عکس کلیک کنید
65 foto

ImageImage
ImageImage

65 foto
http://uploading.com/files/3baf4f96/vacation456.zip/

کلیپ خفن برای خفن ها اگر حال كردي دعا فراموش نكني     بقیه در ادامه مطلب
کس جنوبي...اينقد لهجه قشنگي داره..يک سينه هايي داره که دود از سر هر ايراني بلند ميشه
 سکس تمام عيار..مثل هنر پيشه هي فيلم سکسي..نوش جونتون
http://rapidshare.com/files/118787810/iranian_121__14_.3GP

 سکس کامل ديگه از ي دختر 19 ساله. سکس کامل و با بهترين کيفيت هستش
http://rapidshare.com/files/118787023/iranian_121__15_.mp4


 سکس جالب.. پسره مادرش رو ميکنه..فيلم کاملا ايراني هستش..ببين وباور کن
http://dataurl.blogspot.com/2008/12/khastegari.html


 سکس با فيلم برداري حرفه اي. حدود 5 ديقه ..شخص سومي به طور اشکاري فيلم ميگيره...احست به کارگردان و بازيگراش
http://rapidshare.com/files/118787923/iranian_121__17_.3gp

دختره اول ميرقصه بعد يهو 5 نفري ميريزن رو سرش واسه کردن...نامرداي بي ظرفيت..بالاي 30 سال ببينن خيلي دردناکه
http://rapidshare.com/files/118787968/iranian_121__18_.3gp


از كس (كوس)، كون، ممه، سینه، پستان، باسن دختر و زن



کوس زبان دراز

به اين ميگن کون هاااا.. خانوما ياد بگيرن..خيلي حرفه اي ميده..از دستش ندين

http://rapidshare.com/files/118788130/iranian_121__19_.3gp

آرشیو بهترین فیلم ها و كلیپ های سكسی ایرانی، قدیمی و جدید.
كلیپ های سكسی ایرانی آماتور از كون كردن گرفته تا كوس (كس) كردن، ممه، لای سینه، ساك زدن، خوردن كیر، ریختن آب (اسپرم) كیر روی صورت، و تمامی بدن در حالت های مختلف.
حشری كننده و شهوانی ترین فیلم ها فقط در این قسمت: ماساژ سكسی، باسن، لیسیدن كس (كوس). خوردن تخم و خایه (بیضه). هر نوع سكس مختلف ایرانی فارسی در این قسمت وجود دارد.

۱۳۹۰ مرداد ۱۷, دوشنبه

عکس سکسی +عکس کوس +دختر

 HANNA'S HOUSE; v1222    12
مرکز دانلود کلیپ سکسی ایرانی و جنده افغانی یا پاکستانی , عربی عکس سکسی دختران بهترین سایت مجانی و اسان سکسی فارسی زبان میباشد
موفق باشيد سیاوش
http://iranpress3gp.blogspot.com/

3gp Sex - کلیپ سکسی ژاپنی -کلیپ سکسی
کلیپ انلاین سکسی کون کردن یه دختر سکسی با پستونهای ناز اون عکس این دختر سکسی

عکس سکسی یک جنده خوشگل کون گنده .تلمبه زدن !!!!

دانشمندان «خودارضایی» را برای زن و مرد بی‌ضرر و حتی مفید می دانند """

کليپ کم حجم -یک کیر تو کوس و یکی تو کون1390

کلیپ سکسی همجنس بازی از مردهای کونی

عکس کوس اين جيگر نگاه کن کوس دختر

کليپ سکسی و سوپر کردی

برای بزرگنمایی روی عکس کلیک کنید

کلیپ خفن برای خفن ها اگر حال كردي دعا فراموش نكني



WHERE THE BOYS AREN'T 19; v1007
کس

GOTCHA!; v1185




HANNA'S HANNA'S HOUSE; v1222GOTCHA!; v1185









دختر








آخوند هوسباز-داستان سکسی

 سال 77 بود كه از اخراج شدم .. علتشم نفهميدم......


 اما خودم خوب ميدونم كه علتش چي بود...... يه سوتي داده بودم ... يه سوتي وحشتناك ........ بذارين ماجرا رو بگم: من از سال 70 وارد سپاه شدم و به مرور مراحل ترقي رو طي كردم و سال 74 محافظ يكي از مسولين قوه قضاييه در قم شدم و بعد از گذشت يكسال با حاج آقا خيلي خودموني شده بودم و تقريبا از تمام جيك و پيك زندگيش خبر داشتم. البته بگم ها .. الان كه دارم اين مطالبو مينويسم اون حاج آقا از كار بركنار شده و گندكارياش برملاشده.. والا من هيچ وقت جرات نميكردم بنويسم. به هر حال..... بعد از گذشت يه مدتي.. حاج آقا به من گفت كه حاضري راننده شخصي منم بشي و هم حقوق محافظت رو بگيري و هم حقوق رانندگي رو .. مام كه برامون فرقي نداشت (چون هميشه بايد با حاج آقا ميبوديم).... از خدا خواسته قبول كرديم.... حاج آقا بعدها گفت كه من به رانندم اعتماد نداشتم . ما شديم هم راننده و هم محافظ... حتي خريد خونه حاج آقا رو هم انجام ميدادم.. اينقدر با حاج آقا عياق شده بودم كه حتي بعضي شبا كه دير ميومديم خونه و صبح زود فردا هم بايد ميرفتيم سر كار منزل حاج آقا ميموندم. ما جوون بوديم و سربزير...... اما خب اينقدر خونه حاج آقا رفته بودم و ارتباط زيادي با خونواده حاج آقا داشتم كه دختر و همسر حاج آقا مثل خواهر و مادراي من شده بودند...... پسراي حاج آقام .. منو عمو خطاب مي كردند ..... مسايلي كه بعدها با خونواده حاج آقا پيدا كردم رو بي خيال ميشم و ميرم سر اصل مطلب كه همانا علت اخراج من هست! دوستان ...... من متاسفانه در هر روز فرصت خيلي كمي براي نوشتن دارم .. بخاطر همين اجازه بدين همين طور تيكه تيكه بنويسم. حاج آقا خيلي اهل خوشگذروني بود.. البته مشروب نمي خورد ها !.. اما ترياك خيلي مي كشيد .... اونم نه ازون ترياكهاي تقلبي..... ترياكي كه برا حاج آقا مياوردن يه رنگ قهوه اي خيلي ملايمي داشت و واقعا وقتي ميشستي پاي منقل ٬ حسابي نعشه ميشدي!(چندين بار حاج آقا ما رو هم دعوت كرد كه چند پك بزنيم!!!) البته حاج آقا ميگفت دكتر براش تجويز كرده .. اما من اينطور فكر نمي كنم. در ضمن حاج آقا يه باغ خيلي زيبا هم در يكي از ييلاقات اطراف قم داشت كه اكثرا اونجا ميرفت و بساط منقلشو راه مينداخت....... خيلي وقتهام دوستان حاج آقا هم ميومدن و دسته جمعي صفا ميكردند...... حتي چند بار يكي از مسوولين بلند پايه هم اومد اونجا و مهمان حاج آقا بود! ازونجايي كه اين حاج آقاي ما خيلي مرد بود.. زياد با خانمش اين ور و اون ور نميرفت و هميشه براي تفريح يا تنها ميرفت يا با چند نفر از دوستانش كه اونها هم معمم بودن..... بساط حاج آقا هم حسابي بود..... انواع و اقسام ميوه جات (مخصوصا انگور)٬ چند نوع كباب . جوجه كباب (حاج آقا برنج نمي خورد.. اما تا دلتون بخواد كباب مي خورد) و شربت و فالوده و....... اكثر مواقع كه حاج آقا ميرفت باغش... منم همراش بودم و البته بعضي وقتهام خودش سويچ ماشين و مي گرفت و به من مي گفت چون خسته اي برو استراحت كن و خودش تنهايي ميرفت....... ماهها مي گذشت و لطف و كرم حاج آقا به من بيشتر و بيشتر ميشد ..... هم حقوقم كلي رفته بود بالا و هم كلي وام براي خريد خونه و ماشين و غيره به من ميدادند...... البته شوخي هاي حاج آقا هم با من خيلي بيشتر شده بود .. به طوري كه يكبار بشوخي زوركي مي خواست براي ما يك زن بيوه رو صيغه كنه.. كه البته چون ما نامزد داشتيم زير بار نرفتيم .... البته بعد از اون قضيه تا يه مدتي حاج آقا با ما سرسنگين شده بود..... اما ما فكر مي كرديم كه حاج آقا مي خواد ما رو امتحان كنه!.. نيست دخترشو بايد ميبردم مدرسه و مياوردم .. گفتيم شايد احساس ناراحتي ميكنه .. ميخواد ما رو آزمايش كنه كه مورد اعتماد هستيم يا نه !(براي اطلاع اون عزيزي هم كه گفت حتما ترتيب دخترش يا خانمشو دادي بايد عرض كنم كه من هيچ وقت تو زندگيم خيانت نكردم و اميدوارم نكنم..... اون دختر امانت بود)...... البته من نيست نامزد داشتم ٬ حتي يكبارم نشد كه با ديد بد به اين دختر نگاه كنم يا يه فكرايي بره تو سرم...... خانمشم واقعا مثل مادر بود براي من.. خدا از بزرگي كمش نكنه. رزوها سپري ميشد و ما كم كم حاليمون ميشد كه حاج آقا خيلي سر و گوشش ميجنبه!... به مقتضاي كارش ٬مردم زياد بهش مراجعه مي كردن..... وقتي يك زن يا دختري ميومد پيشش .. يه لحظه چشم از تو چشمش بر نميداشت!..... ما پيش خودمون ميگفتيم .. حتما همون طوري كه دكتر به بيمارش محرمه ٬ نگاه كردن به صورت خانمها هم براي حاج آقا ٬ طبق روايات شرع ٬ مشكلي نداره. عرض ميكردم كه يواش يواش داشت سر و گوشمون باز ميشد!..... حالا گناه حاج آقا رو نمي خوام بشورم٬.... بهش تهمت بزنم ... اما اگه غلط نكنم يه چند باري كه خانمها براي حل مشكلاتشون پيشش ميرفتن...... با بعضيهاشون كه چشم خواهري قشنگ تر بودن يه طور ديگه رفتار ميكرد..... نمي دونم .. اصلا بي خيال !!! مدتها ميگذشت و ما همچنان در خدمت حاج آقا بوديم..... تا اينكه يك بار براي حل يك مسئله حقوقي٬ به آمل رفتيم. يك ماموريت مثل همه ماموريتهاي ديگه بود ... گويا ٬ يك تازه دامادي كه ظاهرا وضع مالي خوبي هم داشته فوت كرده بوده و بين بيوش و خانواده پسر ٬ بر سر ارث و ميراث اختلاف بوجود اومده بوده.... ما شب رو مهمان رئيس دادگستري آمل بوديم و چون حاج آقا از مسئولين بلند پايه بود.. هر جا ميرفتيم حسابي تحويلش ميگرفتند.. اون شبم ٬ اون بنده خدا سنگ تموم گذاشت..... البته چون ميدونستن كه حاج آقا بعلت بيماري (كه ما آخرش نفهميديم چه بيماريي بود!).. ترياك ميكشن... بساط منقل هم به پا بود......... با تجربه اي كه من كسب كردم ٬ اصولا اون كسايي كه تو دادگستري كار ميكنن و مسئوليتي دارن٬ ترياكي كه بهشون ميرسه .. هم مجاني هست .. هم درجه يك به هر جهت...... اون شب كذايي گذشت و فردا صبحش حاج آقا بايست ميرفت دادگاه.... اما قبل از دادگاه حاج آقا گفت كه مي خواد با طرفين صحبت كنه كه اگه بشه كارشون قبل از دادگاه تموم بشه و مصالحه كنن.... تو دفتر رئيس دادگستري نشسته بوديم كه خانواده ي اون پسر مرحوم و پشت سرشون بيوه ي تازه دادماد وارد شدن...... به محض اينكه چشم حاج آقا به اون بيوه افتاد .... من قشنگ متوجه شدم كه حاج آقا بدنش لرزيد!!!!!! واقعا ٬ چشم خواهري٬ زن زيبايي بود.. من زياد به زن و دخترا نگاه نمي كردم... اما وقتي لرزش حاج اقا رو ديدم .. ناخدآگاه توجهمو جلب كرد........ يك زن 22و23 ساله...... سفيد مثل برف٬ چشماي آبي... يه ذرم تپل .. موهاي بور ...... و سينه هاي درشت!... سينه هاش با اينكه چادر سرش بود.. اما قشنگ تو چشم ميومد!!!! .. استغفر الله ....... زن به اين قشنگي خيلي كم ديده بودم! البته عشوه هايي كه ميومد و ابروي كه براي حاج آقا ميكشيد.. اين دلبري رو صد چندان كرده بود. با ديدن تغيير احوال حاج آقا (البته براي من كه همش با حاج اقا بودم اين تغيير حالت مشخص بود).. تمام حواسم رفت كه ببينم حاج آقا چيكار مي خواد انجام بده! البته حاج آقا يه پسر جوون يا يه آدم بي تجربه نبود كه دست و پاشو گم كنه..... با طرفين صحبت كرد و بر خلاف هميشه .. من احساس كردم كه داره يه طوري صحبت ميكنه كه طرفين رو به جون هم بندازه.. كه همين طورم شد.. تو جلسه دادگاه حسابي دعو بالا گرفت و حاج آقام عصبوني شد و گفت : حالا كه حاضر نيستين كنار ياين و دعوا راه انداختين بايد بياين قم.. هفته ي ديگه جلسه دادگاهتون رو تو قم ادامه ميديم..... من بيكار نيستم كه اين همه راه پاشم بيام اينجا ٬ دعواي شما رو ببينم..... حكم شما رو من بايد صادر كنم...... منم فرصت ندارم .. و ازين حرفا. من چشم آب نمي خورد كه كاسه اي زير نيم كاسه باشه.. چون اين اولين بار بود كه دادگاه شهرستاني رو مي خواست ببره قم!!!!   تو راه برگشت به قم حاج آقا هيچ حرفي نميزد و تو فكر بود.. مام هيچي نگفتيم. چند روز بعد دمدماي ظهر بود كه حاجي مارو خواست و بهم گفت كه مهمون داره و برم وسائل پذيرايي رو براش تو باغ اماده كنم. مام رفتيم و ميوه و متخلفات ديگه رو آماده كرديم و طبق دستور حاج آقا چند تا قالب يخ هم گرفتيم و انداختيم داخل حوضي كه وسط ايوون خونه بود و چون تابستون بود هوا گرم بود روشم با يه پارچه برزنتي كشيدم كه ديرتر يخا اب شه. اين باغ حاج آقا خيلي موقعيت استراتژيكي داشت.... يه باغ خيلي بزرگ با يه ويلا درست وسطش. در باغم توي يه كوچه اي بود كه هيچ در ديگه اي داخلش نبود و اصلا تا كيلومترها هيچ روستايي زندگي نميكرد. ويلاي باغ هم يه ساختمون يك طبقه با معماري سنتي بود كه درست در مركزش يه ايوون كوچيك داشت كه حاج آقا معمولا اونجا ميشست و بساطشو اونجا راه مينداخت. خلاصه بگم كه هيچ كس نمي تونست بفهمه كه تو باغ چه خبره...... به خاطر همينم بود كه معمولا مهمونيهاي خصوصي حاج آقا اونجا برگزار ميشد و مسئولان ديگه هم با خيال راحت كه كسي خبردار نميشه از حضورشون تو اين مهمونيها حاضر ميشدند. وقتي برگشتم به دفتر حاج آقا گفت كه برم دنبال مهمونش تو ترمينال و وقتي بهم گفت كه مهمونش كيه شكم به يقين تبديل شد....... بله همون خانم بيوه كه تو آمل ديده بوديمش! راس ساعت مقرر رفتيم ترمينال و خانم رو كه منتظر ما بود سوارش كرديم و برديمش به سمت باغ. تو راه هم طبق دستور حاج اقا يه كباب حسابي هم برا خانم خريديم . خانم رو كه خودشو مهناز معرفي كرده بود به باغ رسوندمش و همه چيز رو براش مرتب كردم و طبق دستور حاج آقا تلفنم رو بهش دادم كه هر وقت كاري داره بهم زنگ بزنه و اونجا رو ترك كردم. به دفتر كه رسيدم حاج آقا منتظر من بود كه ببرمش خونه..... ازم پرسيد كه همه چي مرتبه و منم بهش گزارش كارمو دادم... اونم تو راه كلي از بي كسي خانم و اينكه اينجا كس و كاري نداره و در حقش ظلم شده و بايد مراقبش بود و ازين جور حرفا زد كه مثلا من باور كنم كه از روي انساندوستي اين كارو انجام داده...... حاج آقا رو كه رسوندم خونه ديگه شب شده بود. حاج آقا بهم گفت كه فردا خودش ميره دفتر و من حدود ساعت 9 صبح برم دنبال مهناز تا ببرمش دادگاه. خداحافظي كرديم و رفتيم خونه..... اما مگي شيطون دست بردار بود......... هي گولمون ميزد كه بريم باغ !....... مام برا اينكه يه مقدار از اين حال و هواي گناه آلود دور شيم رفتيم مسجد و نمازمونو خونديم و هي به خودمون القا مي كرديم كه بي خيال موضوع شيم.......... اما نخير.......... نميشد كه نميشد........ زن به اين هلويي داخل يه باغ كه كليد دارش هم شما باشين تك و تنها ست...... اونم زني به اين لوندي كه وقتي داشتم از ترمينال ميبردمش باغ كلي باهام لاس زده بود........... نه !........ نميشد كه نميشد اين فرصت رو از دست داد. خلاصه بالاخره تصميم گرفتيم كه بريم ....... نزديكاي باغ كه رسيدم ماشين و يه جايي مخفي كردم كه كسي نبيندش و پياده رفتم به سمت باغ....... كليد و انداختم به در و در باز كردم و آهسته رفتم به طرف ويلا. هنوز به ساختمون نرسيده بودم كه صداي خنده هاي مهناز و شنيدم!........ چي شد ؟!!!!!! .. رفتم لاي درختا و تو دل تاريكي رفتم مقابل ايوون ......... چراغ ايوون روشن بود و منم تا اونجايي كه ميشد رفتم جلو (چون وسط درختا تاريك بود منو هيچ كس نمي تونست ببينه)........ بله......... فهميدم كه چقدر ساده هستم.......... حاج آقا با اون شيكم گندش لم داده بود كنار مهناز خانم و مهنازم با دستش ميزد رو شيكم حاج آقا و دوتايي مبخنديدن! مهناز يه شلوار لي تنگ تنگ پوشيده بود با يه تاپ....... با اين لباس صدبرابر جيگر تر شده بود...... يواش يواش رفتن تو كاراي سكسي......... همون كارايي كه همتون بهتر از من بلدين........ اما اين مهناز استاد مسلم سكس بود.... وقتي داشت معامله حاج آقا رو ميكرد تو دهنش٬ با چشمش حالات حاج‌اقا رو نيگاه ميكرد و هر وقت حاجي از يه حركتي بيشتر حالي به حالي ميشد اون حركتو بيشتر انجام ميداد...... موقعي كه حاج آقا مي خواست شروع كنه به تلمبه زدن يه حركتي كرد كه براي من خيلي جديد بود! مهنازو بغل ميكرد و مهناز و ميشوند داخل حوض آب يخ........ مهنازم با جيغ هاي شيطنت بارش ميگفت كه :حاج آقا يخ كردم..... حاج آقا يخ كردم........ يه چند دقيقه اي كه تو آب يخ نيگرش ميداشت مياوردش بيرون و شروع ميكرد به تلمبه زدن........ مي دونين چرا اينكارو ميكرد؟... برا اينكه فرج مهناز خانم تنگ تر بشه و لذت بيشتري به حاج آقا دست بده!.. عجب مارمولكي بود اين حاجي ها .. نه؟!!!! ترياكها هم كه كار خودشونو خوب انجام داده بودن و هرچي تلمبه ميزد ارضا نميشد...... البته مهناز خيلي فعال بود... هم زير و رو كار ميكرد و به ارضا شدن حاج آقا كمك ميكرد........... حاجي مثل يه سگ سفيد پير كه دويده باشه ٬عرق كرده بود و او .. او .. ميكرد. به هر ترتيب...... چند باري خودشو ارضا كرد. از شما چه پنهون كه ما هم چند بار خودمونو راحت كرديم! چند روز بعد از اين ماجرا يه روز مهناز به من زنگ زد و ازم خواست كه به خاطر زحمات حاج اقا ازش تشكر كنم! تو راه برگشت به خونه بوديم كه حاج آقا خيلي سر كيف بود و با من حسابي شوخي راه انداخته بود........ تلفن مهناز يادم افتاد و ما هم با خنده گفتيم راستي مهناز خانم هم زنگ زد از زحماتي كه براش كشيدين تشكر كرد........ گفت مهناز كيه ديگه ..... مام گفتيم هموني كه اون شب بردينش باغ و براش زحمت كشيدين! همه چي تموم شد........ شب كه رسيدم خونه از مقرمون احضار شدم... فرماندمون حكم اخراج منو داد دستم و گفت برو خدا رو شكر كن كه به همين همه چي ختم شده و دادگاهيت نكردن....... مام دممونو گذاشتيم رو كولمونو با يه تجربه بزرگ خارج شديم : لعنت بر دهاني كه بي موقع باز شود! 



«آشنای محبوب»؛ اولین فیلم آموزش روابط جنسی در ایران

مرکز دانلود کلیپ سکسی ایرانی و جنده افغانی یا پاکستانی , عربی عکس سکسی دختران بهترین سایت مجانی و اسان سکسی فارسی زبان میباشد
موفق باشيد سیاوش

هر عکس سکسی که دلت بخواد داخلش هست

3gp Sex - کلیپ سکسی ژاپنی -کلیپ سکسی
کلیپ انلاین سکسی کون کردن یه دختر سکسی با پستونهای ناز اون عکس این دختر سکسی

عکس سکسی یک جنده خوشگل کون گنده .تلمبه زدن !!!!
دانلود حال کردن مداح بزرگ هلالی
حاج عبدالرضا هلالی - حال كردن به جاي كاركردن
http://www.4shared.com/file/t_3gxJNZ/helaliye_madah_va_dokhtar.html
بتازگی یک فیلم با نام «آشنای محبوب» در ایران منتشر شده است که محتوای آن آموزش مسائل جنسی است. آموزش مسائل جنسی برای اولین بار است که چنین آشکار در جمهوری اسلامی ایران منتشر می‌شود.
این فیلم به عنوان راهنمای زناشویی و بهداشت جنسی با مجوز وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی تهیه شده است و دکتر محمد مجد از استادان رشته روانپزشکی در کناری برخی دیگر از متخصصان ایرانی، در آن به مراحل مختلف روانی و فیزیکی برقراری یک ارتباط جنسی می‌پردازد.
تهیه کننده این فیلم صد و سی دقیقه‌ای شرکتی است موسوم به موسسه فرهنگی هنری آسیا که با مجوز وزارت بهداشت و وزارت ارشاد آن را منتشر کرده است.
این ویدئو، بخش‌هایی از این دی. وی. دی است که بر روی آن نوشته تماشای آن برای افراد زیر ۱۸ سال مناسب نیست.



۱۳۹۰ مرداد ۱۶, یکشنبه

عکس کوس و کون شهواتی

مرکز دانلود کلیپ سکسی ایرانی و جنده افغانی یا پاکستانی , عربی عکس سکسی دختران بهترین سایت مجانی و اسان سکسی فارسی زبان مhttp://sia20.wordpress.comیباشد
loading
کوس عربی

کون وکوسی آماده برای لیس زدن وکردن

تماشای عکس بیشتر در ادامه مطلب



کونی که خوب لیس زده شده

کونی قوز کرده ومناسب برای گائیدن

دوجنسه ها

بارديگرنگاهي مي كنيم به دوجنسه ها،آنهاكه بالاتنه اي زنانه وپايين تنه اي مردانه دارند...آنها که ظرافت زنانه راباخشونت مردانه یکجا دارند.بدون شک همه آنها قابل احترام اند وباید آنگونه که هستند باآنها برخورد شود.زنانی که آب دارند ومثل یک مرد می توانند بگایند،نمی دانم می توانندزنی راحامله کنند یا نه؟کاش دوستانی که چنین شرایطی رادارند می آمدند ونظر وحرف دلشان را می گفتند.
زنانی که کیردارند باآب

کیردارانی که گائیده می شوند

کیردارانی چو مردان

زنی با کیری کوچک

صاحب همه چی

کیری لمیده زیرپستان

زنی درحال جلق زدن

زنی باکیرکلفت

مردی که توسط زنی گائیده می شود



فیلم سکسی عربی-Arab sex Videos & Pictures -3

مرکز دانلود کلیپ سکسی ایرانی و جنده افغانی یا پاکستانی , عربی عکس سکسی دختران بهترین سایت مجانی و اسان سکسی فارسی زبان مhttp://sia20.wordpress.com/fotos-amateur/یباشد
موفق باشيد سیاوش
هر عکس سکسی که دلت بخواد داخلش هست
لینک دانلود5 فیلم سکسی عربی با کیفیت بالا و همراه عکس سکسی دختر های عربی کلیپ که وافعا دیدنی میباشد
تماشا کوس های دختران حشری عرب با کوس و کون نرم که برای گاییدن خلق شدن
Arab sex Videos & Pictures of naked sexy arabian amateur women for FREE


21MIN/204MB/WMV/640x480
http://www.filesonic.com/file/1136343441/8.part1.rar
http://www.filesonic.com/file/1136326591/8.part2.rar